بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر مدرسه» ثبت شده است

معرفی کوتاه:

این رمان توسط آقای حسین ابراهیمی ترجمه شده است و ماجرای پیرمردی خسیس و حریص است که حتی آب هم از دستش نمی‌چکید! با سه روح کریسمسِ گذشته و حال و آینده ملاقات می‌کند و به سفر می‌رود. بیش از صد و هفتاد سال از نوشتن این رمان می‌گذرد و بارها و بارها از روی آن نمایشنامه و فیلم و برنامه‌ی تلویزیونی ساخته شده است. کتابی که در دستان من ورق خورد توسط نشر مدرسه به چاپ رسیده است.

جملاتی زیبا از کتاب:

اسکروج خسیسی به تمام معنا بود... صدفی تودار و مرموز وتنها. سرمای درونش، سیمای سالخورده‌اش را منجمد، دماغ نوک‌تیزش را سفت، گونه‌هایش را پر چروک، گام‌هایش را خشک، چشمانش را سرخ و لبان نازکش را کبود کرده بود. (ص۱۳)

اسکروج تاریکی را دوست داشت؛ چرا که تاریکی خرجی ندارد. او پیش از بستن درِ سنگین خانه، توی اتاق‌هایش گشتی زد ... (ص۳۳)

روح بنرمی به او خیره شد. با آن که دست سبک او یک آن بیشتر بدن اسکروج را لمس نکرده بود؛ اما پیرمرد حضور آن را همچنان احساس می‌کرد. هزاران بوی خوش از گذشته‌های بسیار دور، هوا را فرا گرفته بود. بوهای خوش فراموش شده‌ای که هر یک با هزاران فکر و خیال و امید و آرزو و بیم و هراس پیوند خورده بودند! (ص۵۸)

وقتی خواهرزاده اسکروج هنگام خنده، پهلوهایش را می‌گرفت، سرش را می‌جنباند و چهره‌اش را هزارگونه چین و چروک و پیچ و تاب می‌داد، همسرش نیز از خنده روده‌بر می‌شد. (ص۱۱۴)

مردی با صورتی سرخ و زائده‌ای در نوک بینی، که موقع تکان خوردن به زائده روی نوک بوقلمون‌های نر شباهت پیدا می‌کرد، پرسید: « پول‌هایش را چه کرده؟» (ص۱۳۵)

معرفی چند کتاب برای خرید از نمایشگاه مجازی تهران:

خون خورده / مهدی یزدانی خرم

پاییز فصل آخر سال است / نسیم مرعشی

شب حنظله ها / رضا کشمیری

همه سیزده سالگی‌ام / گلستان جعفریان

رضا کشمیری