بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

برادران کارامازوف / داستایفسکی / ترجمه صالح حسینی

معرفی کوتاه:

کتاب برادران کارامازوف، رمانی جاودان و تأثیرگذار و آخرین نوشته ی فئودور داستایفسکی است که برای اولین بار در سال ۱۸۸۰ منتشر شد. به جرأت می‌توان گفت که این رمان مشهور روسی جزو برترین شاهکارهای ادبیات جهان است. این کتاب توسط مترجم‌های سرشناسی چون سروش حبیبی و صالح حسینی و... ترجمه شده و توسط نشرهایی چون مرکز و ناهید و ... بارها به چاپ رسیده است.

جملاتی زیبا از کتاب:

پدر زوسیما گفت: « پدران، یکدیگر را دوست بدارید. قوم خدا  را دوست بدارید . چون به اینجا آمده‌ایم و درون این چهار دیواری خود را حبس کرده ایم، پاک تر از بیرونیان نیستیم ، بلکه به عکس به اینجا که آمده ایم هر یک از ما به خود اعتراف کرده ایم که از دیگران ،از تمامی مردم روی زمین بدتریم... و  راهب هر چه بیشتر در این عزلتگاه زندگی کند، باید این را شدیدتر دریابد. ...» (ج۱ ص۲۳۲)

تنها به واسطه این معرفت است که دل هامان با محبت بیکران و عام و پایان ناپذیر صفا می یابد. آن وقت است که هر کدام از شما توان می یابد با محبت تمامی دنیا را تسخیر کند و گناهان دنیا را با اشک بشوید... هر کدامتان مدام مراقب دلتان باشید و گناهانتان را بی وقفه به خودتان اعتراف کنید. تا توبه در میان است از گناهانتان بیم نداشته باشید... (ج۱ ص۲۳۲)

وداع با اسلحه / ارنست همینگوی

داستان یک انسان واقعی – بوریس پوله وی

برادران، از گناه آدم‌ها نهراسید، آدمی را در گناهش نیز دوست بدارید، چه این شباهت به محبت خداوند اوج محبت در زمین است. همه‌ی خلقت خداوند را دوست بدارید، هم کل آن را و هم هر دانه‌ی ریگ را. هر برگ را دوست بدارید، هر پرتوی نور خدا را. حیوانات را دوست بدارید، گیاهان را دوست بدارید، هرچیز را دوست بدارید. اگر هرچیز را دوست بدارید به راز خداوند در چیزها پی خواهید برد. همین که آن را دریافتید هر روز بی‌وقفه شروع خواهید کرد به درک بیش‌تر و بیش‌تر آن. و سرانجام شیفته‌ی همه‌ی عالم خواهید شد با عشقی تمام و همگانی. حیوانات را دوست بدارید: خداوند به آن‌ها مقدمات فکر و شادی نیاشفته بخشید. آن را آشفته نسازید، آن‌ها را عذاب ندهید، شادی‌شان را از آنان نگیرید (ج۱ ص۳۵۰)

حتی روی پله ها هم نایستاد و شتابان پایین رفت. جانش جوشیده از وجد ، برای آزادی و گشادگی بی‌قراری می‌کرد. رواق آسمان مملو از ستارگان لطیف و تابان، بیکران و بی انتها بر فراز سرش گسترده بود. کهکشان در دو نهر کمرنگ از میان آسمان تا افق جاری بود. شب شاداب و بی‌جنبش و آرام، زمین را در خود پیچیده بود . برج های سفید و گنبدهای زرین کلیسای جامع در برابر آسمان لاجوردی می درخشید.  گل های پرشکوه پاییزی در بستر هاشان در گرداگرد خانه تا صبح می‌غنودند. (ج۱ ص ۵۰۸)

محکومم مکن چون ای پروردگار دوستت میدارم اگر مرا روانه جهنم کنی آنجا هم دوستت خواهم داشت و فریاد خواهم زد که تا ابد الاباد دوستت میدارم اما بگذار تا پایان دوستت بدارم همین جا و هم اکنون فقط پنج ساعت تا نخستین پرتو گرما بخش روز تو... چون شهبانوی جانم را دوست میدارم... او را دوست می دارم و از دوست داشتنش گریزی ندارم... تو تمامی دل مرا میبینی (ج۲ ص ۵۸۵)

 

نظرات  (۲)

۰۱ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۱ حامد احمدی

به به.

نخواندم هنوز.

 

پاسخ:
ممنون از حضور شما
ان شاءالله فرصت بشه بخوانید
۳۱ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۳۱ رفیقِ نیمه راه

خیلی قشنگ بود ^_^

پاسخ:
نظر لطف شماست
ممنونم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی