بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

آه با شین / محمدکاظم مزینانی


معرفی کوتاه کتاب: 

این کتاب توسط انتشارات سوره مهر تا کنون ۳ بار در ۳۵۶ صفحه به چاپ رسیده است. و در چهارمین دوره جشنواره داستان انقلاب   به عنوان اثر برگزیده شناخته شده است.


عباراتی زیبا از کتاب:

الیجه۱ ( گربه‌ای ماده) دوباره آمده بود میان درگاه شاه‌نشین و با دقت رفتار و سکنات او را زیر نظر داشت. نگاهش بیشتر انسانی بود تا حیوان؛ مثل دریچه‌ای گشوده به صحرای محشر، هشداری فرازمینی، یا پیامی اضطراری از دنیاهای ناشناخته.


نطفه‌ی شازده در همین عمارت کاشته شده بود، در همین اتاق پنج‌دری پای طاقچه‌های گچ‌بری شده و سقف آینه‌کاری، مثل نطفه یک دختر و هفده پسر دیگر، از زن‌های صیغه‌ای و عقدی، آسمان اعیانی عمارت، زن‌هایی با پیراهن حریر عروسی و یقه دالبر دلبرانه، روی قالیچه‌ای ترکمنی که دو تا غزال از دویست سال پیش میان رج‌های ابریشمی آن گیر افتاده بودند و هر چه می‌دویدند به جایی نمی‌رسیدند.


لودر، مثل آب‌دزدک، دهان بزرگش را باز کرده بود و در و دیوار را گاز می‌گرفت. بوی خاک مرده فضا را پر کرده بود. جمعیت ایستاده بودند و هاج‌و‌واج نگاه می‌کردند؛ به باغی که داشت بی‌سیرت می ‌شد و باغبانی که تکیه داده بود به بیلش، مثل مترسکی افلیج یا مرده.


پیرزنی خشکیده و مچاله با صورتی جقّیده، مثل فطیری که نانوا به زور از تنور بیرونش کشیده باشد. فقط از روی چشم‌های برّاق و جان‌داری که گه‌گاه در اعماق  صورت پیرزن می‌جنبید می‌شد فهمید که هنوز زنده است و نفس می‌کشد.


مطالب بیشتر:

سنگی که نیفتاد / محمدعلی رکنی

رمان سال‌های ابری / علی اشرف درویشیان

عاشقانه‌های اربعین

رضا کشمیری


رمان زندگی پیامبر صل الله علیه و آله  آنک آن یتیم نظر کرده


معرفی کتاب از نگاه استاد حسن حسینی:

گاه کلمه‌ها کلمه نیستند؛ مخمل هستند. جمله‌ها به نرمای نسیم در مقابل دیدگانت می‌وزند و غبار از روحت پاک می‌کنند.

گاه توصیف‌ ماجراها آن چنان دقیق می‌شود که گویی نویسنده سالها خود آنها را تجربه کرده است.

نکته:

این کتاب جذاب رمان زندگی پیامبر است که توسط انتشارات سوره مهر تا کنون ۹ بار در ۶۳۲ صفحه چاپ شده است.

 عباراتی زیبا از کتاب:

«- ای رسول خدا؛ مادرم را سخت شکنجه می‌دهند و حال او بسیار بد است.»

«- شکیبا باش ای عمار!»

سپس دست سوی آسمان فراز ساخته و گفته بود: «بار خدایا؛ از خاندان یاسر، هیچ کس را به آتش دوزخ عذاب مکن!»

آنگاه عمار، از آنکه شکایت نزد رسول خدا برده بود، سخت شرمگین گشته بود. چه، آگاه بود که این تنها مادر او نبود که اسیر شکنجه و آزار مشرکان و کافران بود. جمله آن بردگان که اسلام آورده بودند، گرفتار آزار صاحبان خویش بودند. و رسول خدا مگر خود پیوسته در معرض آزار دشمنان نبود؟! نیز؛ عمار اگر تنها اندوه مادر خویش را داشت، پیامبر غم جمله مسلمانان را می‌خورد.


مطالب بیشتر:

خانواده پایدار

خاطرات شهدا

تجربیات داستان نویسی استاد محمد رضا سرشار

رضا کشمیری

سنگی که نیفتاد / محمدعلی رکنی



معرفی کوتاه کتاب: 

انتشارات کتابستان معرفت تا کنون سه بار این رمان تأثیرگذار را چاپ کرده است. این کتاب برگزیده هفدهمین کتاب سال شهید حبیب غنی پور شده است. و بهترین رمانی است که تا به حال خوانده‌ام هم از لحاظ محتوا و مضمون عالی آن و هم از لحاظ زیبایی متن و ساختار ادبی.

عباراتی زیبا از کتاب:

رعد و برقی می‌زند. این بار خدا عکس سه بچه گربه را می‌گیرد که ایستاده‌اند روی پشت‌بام همسایه و میو میو می‌کنند، ترسیده‌اند لابد.

عکس را بیرون می‌آورم. این یکی سوزاندنش سخت است. واژه‌هایی که حبیبه انتخاب کرده و نوشته روی آن، عمق داده‌اند به بیابان، به خودش، به من. نباید تردید کنم. این عکس‌ها بماند برای که؟ دستم می‌لرزد. شعله را نزدیک می‌برم. اول جاده آتش می‌گیرد ، بعد حبیبه ، بعد من ، بعد شعری که روی آسمان عکس است.


مطالب بیشتر:

روی ماه خداوند را ببوس! - مصطفی مستور

رضا کشمیری

 


 آوازهای روسی / سید احمد مدقق


معرفی کوتاه کتاب:

کتاب آوازهای روسی به زبان اردوی افغانی نوشته شده اما گیرا و جذاب و روان است. برگزیده بخش رمان‌ خارجی یازدهمین جایزه جلال آل احمد شد. انتشارات شهرستان ادب به تازگی اولین چاپ آن را روانه بازار کرده است.

عبارتی زیبا از کتاب:

با نوک زبان، کباب‌های باقی‌مانده بین دندان‌هایش را کاوید و با پشت دست چربی لبش را پاک کرد.

چهار انگشت از هر دستش را در جیب شلوارش برد و گردنش را به عقب خم کرد و سقف اتاق را دید. باران و نم سال‌های مختلف، گچ گوشه‌ی سقف را زرد و لکه‌وار کرده بود.


مطالعه بیشتر:

کتاب‌های توصیه شده توسط ولی امر مسلمین جهان

داستان یک انسان واقعی – بوریس پوله وی


رضا کشمیری

سال‌های ابری / علی اشرف درویشیان



معرفی کوتاه کتاب:

این کتاب سختی‌ها و مبارازات قبل از انقلاب را به تصویر می‌کشد. نشر چشمه تا کنون هفت بار این کتاب حجیم را در دو جلد چاپ کرده است.

عباراتی زیبا از کتاب:

آهسته به اتاق می‌خزم، خر خر بابام تمام شده، اما دندان قروچه لطیف تاریکی را تکه تکه می‌کند.

با دندان قسمتی را که سرخ است می‌جوم. به جای دندانم روی نان خیره می‌شوم. یک سوسک دو نیمه شده از میان برشتگی پیداست. نصف سوسک در زیر دندانم می‌ترکد. تف می‌کنم.

با سایه‌ام قدم می‌زنم، مورچه‌ای از لبه‌ی سایه رد می‌شود. باد با من لجبازی می‌کند، هی پیراهنم را بالا می‌زند و شکم لختم را غلغلک می‌دهد. باد پر از غصه است.

خدا شاطری است که به همه نان یکسان می‌دهد، به یکی خمیر نمی‌دهد و به دیگری دو آتشه، همه یک جور. کله پادشاه را هم اگر با تاج و سبیل و مدال و جواهراتش دفن بکنند همان‌طور می‌شود که کله‌ی یک گدای بی‌چیز.

چه غروبی! لبه‌ی بام نارنجی مایل به زرد شده. یک ماهی ، در حوض شلاقه می‌زند و تصویر لبه‌ی بام را تکه تکه می‌کند.


مطالعه بیشتر:


رضا کشمیری



دشت شقایق ها / محمد رضا بایرامی


معرفی کوتاه:

 این کتاب یادداشت های یک سرباز وظیفه در دوران جنگ تحمیلی است از تاریخ چهار شنبه ۲۴ تیر ۶۶ تا شنبه ۲۹ اسفند ۶۶ . و کار را تمام می‌کند با این جمله: می‌روم تا ببینم بهار، در سرزمین شقایقها چگونه از راه می‌رسد.

انتشارات سوره مهر تا کنون یازده بار این کتاب را در ۱۳۸ صفحه چاپ کرده است.

عباراتی زیبا از کتاب:

طبیعت روز به روز زیباتر می‌شود. حالا همه جا پر از گلهای خودرو شده است. گلهای صدرنگ ، صورتی لطیف ، آبی تند ، بنفش خیال انگیز ، زرد رویایی ، سفید آرام بخش و ... از بینشان فقط شقایقهای وحشی و سرخ را به اسم می‌شناسم. که عجیب زیادند و خرمن خرمن ، اینجا و آنجا ، دیده می‌شوند. و من در پای هر کدامشان شهید عزیزی را می‌بینم، خفته در خاک. پس هر شقایق در نظر من پرچم سرخی است روییده ازخون و تا پرچم برپاست دل گرم است به تدوام کارزار.


قطار  از نفس می‌افتد، حالا دارد مورچه سوار می‌رود.


دشت زیبایی خیره کننده‌ای پیدا کرده است؛ دشت هزار رنگ، هزار بو.


مطالعه بیشتر:

جنس عجیبی دارد این نمکدان حسین علیه السلام

رضا کشمیری


معرفی بسیار کوتاه:

داستان طلبه ای که نمی‌تواند در جمع سخنرانی کند، اندکی لکنت زبان دارد.

استادش می‌گوید: زبان نداری ، دست که داری! 

مهارت ویژه‌ای در نقاشی کمیک  دارد و در نهایت از نفرات برگزیده در جشنواره بین المللی اتریش می‌شود.

این کتاب تا کنون دوبار توسط انتشارات جمکران چاپ شده و برگزیده جشنواره خاطره و داستان اشراق است.

عبارتی از کتاب:

هوا به اندازه‌ای سرد شده بود که بتوانم دست‌هایم را اول صبح‌ها در جیبم فرو کنم و آهسته بدوم و نسیم خنک صبحگاهی بخورد به صورت و بینی‌ام تا ته مانده خواب را از سرم بیرون کند.


داستان‌های طنز گونه:

پلیس بیچاره



رضا کشمیری
رضا کشمیری


  مهمترین کتاب هایی که رهبر عزیز انقلاب در کتاب «من و کتاب» توصیه فرمودند:


۱- کتاب همپای صاعقه از بهزاد و علی بابایی / فرمودند ده ها کتاب و فیلم نامه و زندگی نامه می‌توانداز آن استخراج شود.


۲-  خداحافظ کرخه / داود امیریان / رهبری از نویسنده خیلی تعریف کردند با اینکه سن و سال کمی دارد اما قلمی پخته و توانا دارد.

 

۳- کتاب خاطرات مستوفی / خیلی خوب اما خیال پردازی و جنبه قصه ندارد.


۴- کتاب یاد یاران / حمید داود آبادی / رهبری: متن همراه با طنز بسیار کار را شیرین تر از موارد مشابه کرده است 


۵- دشت شقایق ها / محمد رضا بایرامی / رهبری: کتاب را یک نفسه خواندم.



مطالعه بیشتر:

خانواده پایدار

خاطرات شهدا


رضا کشمیری


سمفونی مردگان عباس معروفی


خط ریشش پایین‌تر از حد معمول بود و سبیلش آنکادر شده نبود، به آکلاد می‌مانست.


انبوه گوشت غبغبش که به سرخی می‌زد، از یقه‌ی سفیدش دوبله بیرون زده بود. یکباره احساس کرد دلش می‌خواهد بند کروات عمو صابر را برایش شل کند.


سنگین بود و پاهایش مثل دوتا بال مرغ از دو طرف به نیم تنه‌اش چسبیده بود.   ( یوسف پسر بزرگ خانواده که با دیدن چتربازها در جنگ اول جهانی در شهر اردبیل می‌خواست پرواز کند افتاد و تبدیل شد به تیکه گوشتی که دائم نشخوار می‌کند و پس می‌دهد!)


داشت نشخوار می‌کرد و با چشم‌های وق زده خیره‌ام شده بود.

خاک می‌خورد ، بی آنکه پلک بزند همان جور با ولع خوردن نگاه می‌کرد.


سنگ بزرگی را چنان به کله‌اش کوبیدم که حس کردم چیزی زیر دستم فرو نشست. مغزش از گوشه‌ی چپ بیرون زد و چشمهایش همان جور وق زده و خیره مانده بود.


سه نفر در یک ماشین یخ زده یافته بودند، زن و مرد جوانی با بچه شان. می‌گفتند هر چه لباس تنشان بوده به دور بچه شان پیچیده بودند اما نتوانسته بودند جلو سرما را بگیرند. بینی و دهان آن دختر سه ساله یخ بسته بود و از چشم‌های آنان قندیل هایی مثل کریستال کش آمده بود.


مطالب بیشتر:

بیست و هشت اشتباه نویسندگان - جودی دلتون

روی ماه خداوند را ببوس! - مصطفی مستور


رضا کشمیری