بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

معرفی کوتاه:

این کتاب زندگی داستانی شیخ اعظم خاتم الفقها و المجتهدین شیخ مرتضی انصاری است، که توسط انتشارات جمکران به چاپ چهلم رسیده است. اثرگذاری شیخ مرتضی انصاری بر جریان فقه شیعه مشهور است و تلاش مثال زدنی و ستودنی او در تربیت شاگردانی که ساختار علمی دین را قوت بخشیدند و شاگردان آن ها بعدها دنیا را تکان دادند بر همه مشخص است. شاگردانی که این عالم تربیت کرد، پرچمدار مبارزات سیاسی تاریخ سازی در خاورمیانه شدند؛ به عنوان نمونه میرزا محمدحسن شیرازی عهده دار زعامت دینی شیعیان شد و توانست در برابر قرارداد استعماری عصر ناصرالدین شاه فتوای مهم تحریم تنباکو را صادر کند و مردم را به مقاومت فرابخواند. پیروزی میرزای شیرازی توانست راه را بر جنبش های بعدی فراهم کند و دیگر شاگردان شیخ انصاری در ربع نخست قرن چهاردهم هجری توانستند نخستین انقلاب ۱۰۰ ساله اخیر را در منطقه خاورمیانه رهبری کنند. مکتب علمی و فقهی او شاگردانی چون امام خمینی (ره) داشت که اولین حکومت دینی در دوران غیبت کبری را بنا کردند.

بخش‌هایی زیبا از کتاب:

-این جوان این همه را از کجا آموخته؟ در چه زمانی؟ از چه کسی؟

-جوانی که رئیس حوزه علمیه کربلا، فرزند صاحب ریاض ، در وصف او بگوید: «او نبوغ ذاتی دارد» ، به ارادت یا حسد از زبان این و آن نمی‌افتد. (ص۴۱)

سیدعلی برگشت و شانه‌های شیخ را گرفت و به چشم‌هایش خیره شد.

-شیخ! وقت زیادی نداریم! باید شتاب کنیم و شتاب بیش از آنکه به توان تو در دویدن مربوط باشد، به سبک‌بار بودن تو وابسته است. وزنه‌های آویزان بر جان را باید کند و دور انداخت. (ص۱۵۰)

شیخ لرزید و دانست که سیدعلی از چه چیزی سخن می‌گوید.

-در مدرس تو کسانی خواهند نشست که هر کدام بار بزرگی را در آینده به دوش خواهند کشید. ... پیش تر در رویا به تو گفته بودم از چشمه‌ای که مولایمان در قلبت به جوش آورده، دو رود برای همیشه جاری خواهد شد. آن طور که هر طالب علمی که بخواهد در زمره مجتهدان شریعت حقّه باشد، باید از آن دو رود سیراب شود. دو کتاب که عیار فقه اهل بیت علیهم السلام خواهد بود.

-و تا آن زمان چگونه خواهیم بود؟

- ما با هم خواهیم بود؛ حتی در همان آرامستان ابدی در باب القبله حرم مولایمان. (ص۱۵۱)

همه سیزده سالگی‌ام / گلستان جعفریان

دنیا حسرت به دلِ توجه شیخ بود و شیخ گویی جسدی است که راه می‌رود و هیچ رنگی در دنیا با رنگ دیگر برای او فرقی ندارد. ذهن او دنیای منظمی از کلمات بود که لابه لای قفسه‌های استدلال چیده شده بودند. (ص۱۷۰)

مادر، پیر ،  زمین‌گیر و کم‌بینا شده بود؛ و کمی هم کم حوصله. شیخ هر روز طبق برنامه در ساعتی معیّن به دیدن مادر می‌رفت و با او سخن می‌گفت؛ از خاطرات گذشته و احوالات روز. گاهی سر به سرش می‌گذاشت و باهم می‌خندیدند. پیرزن هر وقت اراده حرم می‌کرد، خود شیخ او را به دوش می‌کشید و می‌برد... حتی آن زمان که خاتم الفقهایش می‌خواندند. (ص۱۷۱)

باری، دهه اول صفر، شیخ بر منبر بود و درباره اشک بر سیدالشهدا سخن می‌گفت.

-مردم! بدانید که دو چیز انسان را در مسیر انسانیت سریع به منزل می‌رساند؛ یکی قرآن خواندن در نیمه شب و دیگری گریه بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام. گریه بر مولایمان حسین، معجزه می‌کند. به خدا معجزه می‌کند مردم! (ص۱۹۶)

سید دوباره به راه افتاد.

-این راه که می‌رویم، مسیر حکومت حضرت حجت است. روزگاری هزاران هزار سیاه‌پوش این خاک را با پای پیاده خواهند کوبید تا آماده قدوم سربازان آن حضرت شود. می‌بینم دورانی را که شیعیان در صفوفی متراکم به زیارت می‌آیند و در اربعین، نجف را به کربلا وصل خواهند کرد.

شیخ می‌دانست که این هم از مکاشفات سید است که در حال ذکر گاهی رخ می‌دهد. (ص۲۱۴)

مطالب بیشتر:

خانواده پایدار

خاطرات شهدا

نظرات  (۲)

like ...

پاسخ:
thanks ....

عالیییی

مستدام باشید

پاسخ:
ممنون
سربلند باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی