بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

معرفی کوتاه:

آب‌نبات پسته‌ای / مهرداد صدقی / چاپ موسسه انتشارات کتاب چرخ فلک / رمان طنز / محسن پانزده ساله و ماجراهای عروسی خواهرش در کنار دامادی دایی‌اش در ابتدای دهه هفتاد که در شهر بجنورد می‌گذرد / نثری روان و شیرین با لهجه مشهدی

بخشی از کتاب:

تقریبا هم‌زمان با روزهای بازگشت داداش محمدم از عراق، صدام که به قول آقاجان باز جُوِش زیاد شده بود، به کویت حمله کرد. (ص۴۳)

همه جای وانت صدا می‌داد، به جز بوقش. به جز در داشبوردش هم به هر جایش که دست می‌زدی، باز می‌شد. حق با دایی بود که گوسفند برایش صرف نمی‌کرد؛ اما برای آن وانت قراضه، خروس که هیچی، چغوک هم زیاد بود. (ص۱۰۳)

آرایشگر چنان موهایم را ماشین می‌کرد که انگار در دید او، لذتی که در کچل کردن دیگران هست، در انتقام گرفتن نیست. کارش که تمام شد، به این نتیجه رسیدم که متأسفانه جمجمه بچه حلال زاده به دایی‌اش می‌رود. احساس کردم این آه دایی است که مرا گرفته به دامبوشدن او خندیدم؛ اما حالا خودم شبیه «جیمبو» شده بودم. (ص۱۵۵)

مطالب بیشتر:

آنک آن یتیم نظر کرده / محمدرضا سرشار

آه با شین / محمدکاظم مزینانی

لحظه‌های انقلاب / محمود گلابدره‌یی

سفر به گرای ۲۷۰ درجه / احمد دهقان

رضا کشمیری

معرفی کوتاه:

دشت سوزان / خوان رولفو / ترجمه فرشته مولوی /  مجموعه داستان کوتاه  / نشر ققنوس / برجسته ترین ویژگی‌های آثار خوان رولفو ،طنز سیاه ، نثر درخشان و گزیده گو و پرداختن به واقعیت‌های تحمل ناپذیر اما ناگریز زندگی است.

گزیده‌هایی از این نثر:

کاردش را بیرون کشید و شاخه‌هایی را که مثل ریشه سفت و چغر بودند، و علف‌ها را برید. نواله لزج و چسبناکی را می‌جوید و با خشم آن را تف می‌کرد. دندان‌هایش را می‌مکید و دوباره تف می‌کرد. (ص۴۸)

هنچنان شیرجه می‌روند، قیقاج می‌زنند و بی آنکه از پریدن دست بردارند، سینه‌هاشان را در آبگیرهای گل آلود فرو می‌برند... (ص۶۱)

در سکوت میان آن مردها راه می‌رفت، با دست‌های آویزان در پهلو. سحرگاه تاریک و بی‌ستاره بود. باد آرام می‌وزید و بر زمین خشک که سرشار از بوی ادرارمانند آن جاده‌های غبارآلود بود، تازیانه می‌زد. (ص۱۰۴)

مطالعه بیشتر:

سمفونی مردگان / عباس معروفی

درباره گلوله‌های داغ

 

رضا کشمیری