بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

سنگی که نیفتاد / محمدعلی رکنی



معرفی کوتاه کتاب: 

انتشارات کتابستان معرفت تا کنون سه بار این رمان تأثیرگذار را چاپ کرده است. این کتاب برگزیده هفدهمین کتاب سال شهید حبیب غنی پور شده است. و بهترین رمانی است که تا به حال خوانده‌ام هم از لحاظ محتوا و مضمون عالی آن و هم از لحاظ زیبایی متن و ساختار ادبی.

عباراتی زیبا از کتاب:

رعد و برقی می‌زند. این بار خدا عکس سه بچه گربه را می‌گیرد که ایستاده‌اند روی پشت‌بام همسایه و میو میو می‌کنند، ترسیده‌اند لابد.

عکس را بیرون می‌آورم. این یکی سوزاندنش سخت است. واژه‌هایی که حبیبه انتخاب کرده و نوشته روی آن، عمق داده‌اند به بیابان، به خودش، به من. نباید تردید کنم. این عکس‌ها بماند برای که؟ دستم می‌لرزد. شعله را نزدیک می‌برم. اول جاده آتش می‌گیرد ، بعد حبیبه ، بعد من ، بعد شعری که روی آسمان عکس است.


مطالب بیشتر:

روی ماه خداوند را ببوس! - مصطفی مستور

رضا کشمیری

 


 آوازهای روسی / سید احمد مدقق


معرفی کوتاه کتاب:

کتاب آوازهای روسی به زبان اردوی افغانی نوشته شده اما گیرا و جذاب و روان است. برگزیده بخش رمان‌ خارجی یازدهمین جایزه جلال آل احمد شد. انتشارات شهرستان ادب به تازگی اولین چاپ آن را روانه بازار کرده است.

عبارتی زیبا از کتاب:

با نوک زبان، کباب‌های باقی‌مانده بین دندان‌هایش را کاوید و با پشت دست چربی لبش را پاک کرد.

چهار انگشت از هر دستش را در جیب شلوارش برد و گردنش را به عقب خم کرد و سقف اتاق را دید. باران و نم سال‌های مختلف، گچ گوشه‌ی سقف را زرد و لکه‌وار کرده بود.


مطالعه بیشتر:

کتاب‌های توصیه شده توسط ولی امر مسلمین جهان

داستان یک انسان واقعی – بوریس پوله وی


رضا کشمیری

سال‌های ابری / علی اشرف درویشیان



معرفی کوتاه کتاب:

این کتاب سختی‌ها و مبارازات قبل از انقلاب را به تصویر می‌کشد. نشر چشمه تا کنون هفت بار این کتاب حجیم را در دو جلد چاپ کرده است.

عباراتی زیبا از کتاب:

آهسته به اتاق می‌خزم، خر خر بابام تمام شده، اما دندان قروچه لطیف تاریکی را تکه تکه می‌کند.

با دندان قسمتی را که سرخ است می‌جوم. به جای دندانم روی نان خیره می‌شوم. یک سوسک دو نیمه شده از میان برشتگی پیداست. نصف سوسک در زیر دندانم می‌ترکد. تف می‌کنم.

با سایه‌ام قدم می‌زنم، مورچه‌ای از لبه‌ی سایه رد می‌شود. باد با من لجبازی می‌کند، هی پیراهنم را بالا می‌زند و شکم لختم را غلغلک می‌دهد. باد پر از غصه است.

خدا شاطری است که به همه نان یکسان می‌دهد، به یکی خمیر نمی‌دهد و به دیگری دو آتشه، همه یک جور. کله پادشاه را هم اگر با تاج و سبیل و مدال و جواهراتش دفن بکنند همان‌طور می‌شود که کله‌ی یک گدای بی‌چیز.

چه غروبی! لبه‌ی بام نارنجی مایل به زرد شده. یک ماهی ، در حوض شلاقه می‌زند و تصویر لبه‌ی بام را تکه تکه می‌کند.


مطالعه بیشتر:


رضا کشمیری



دشت شقایق ها / محمد رضا بایرامی


معرفی کوتاه:

 این کتاب یادداشت های یک سرباز وظیفه در دوران جنگ تحمیلی است از تاریخ چهار شنبه ۲۴ تیر ۶۶ تا شنبه ۲۹ اسفند ۶۶ . و کار را تمام می‌کند با این جمله: می‌روم تا ببینم بهار، در سرزمین شقایقها چگونه از راه می‌رسد.

انتشارات سوره مهر تا کنون یازده بار این کتاب را در ۱۳۸ صفحه چاپ کرده است.

عباراتی زیبا از کتاب:

طبیعت روز به روز زیباتر می‌شود. حالا همه جا پر از گلهای خودرو شده است. گلهای صدرنگ ، صورتی لطیف ، آبی تند ، بنفش خیال انگیز ، زرد رویایی ، سفید آرام بخش و ... از بینشان فقط شقایقهای وحشی و سرخ را به اسم می‌شناسم. که عجیب زیادند و خرمن خرمن ، اینجا و آنجا ، دیده می‌شوند. و من در پای هر کدامشان شهید عزیزی را می‌بینم، خفته در خاک. پس هر شقایق در نظر من پرچم سرخی است روییده ازخون و تا پرچم برپاست دل گرم است به تدوام کارزار.


قطار  از نفس می‌افتد، حالا دارد مورچه سوار می‌رود.


دشت زیبایی خیره کننده‌ای پیدا کرده است؛ دشت هزار رنگ، هزار بو.


مطالعه بیشتر:

جنس عجیبی دارد این نمکدان حسین علیه السلام

رضا کشمیری


معرفی بسیار کوتاه:

داستان طلبه ای که نمی‌تواند در جمع سخنرانی کند، اندکی لکنت زبان دارد.

استادش می‌گوید: زبان نداری ، دست که داری! 

مهارت ویژه‌ای در نقاشی کمیک  دارد و در نهایت از نفرات برگزیده در جشنواره بین المللی اتریش می‌شود.

این کتاب تا کنون دوبار توسط انتشارات جمکران چاپ شده و برگزیده جشنواره خاطره و داستان اشراق است.

عبارتی از کتاب:

هوا به اندازه‌ای سرد شده بود که بتوانم دست‌هایم را اول صبح‌ها در جیبم فرو کنم و آهسته بدوم و نسیم خنک صبحگاهی بخورد به صورت و بینی‌ام تا ته مانده خواب را از سرم بیرون کند.


داستان‌های طنز گونه:

پلیس بیچاره



رضا کشمیری