بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برگزیده جایزه جلال آل احمد» ثبت شده است

معرفی کوتاه:

رهش رمان برگزیده یازدهمین دوره جایزه جلال آل احمد ، که توسط نشر افق به چاپ سیزدهم رسیده است. نویسنده توسعه شهری را دستمایه قرار داده و تأثیرات آن را بر عرصه‌های زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوج معمار در تهران به تصویر می کشد. به نظرم ضعیف تر از کارهای قبلی مثل قیدار و ارمیا است. اما هر چه باشد نثر امیرخانی هنوز هم دلبری می‌کند. و این تنها کتابی است که مردم برای خرید آن صف کشیدند!

بخش‌هایی از کتاب:

عاشق تاب‌بازی است. وقتی سر می‌خورد به جلو، دهانش را تا ته باز می‌کند. جوری که حنجره‌ی صورتی‌اش پیدا می‌شود. دوست دارم سرم را فرو کنم در دهانش تا ببینم بعد از حنجره و بعد از نای، آیا از ریه‌هایش سر در می‌آورم یا نه. مادر اگر سر در نیاورد، دستگاه‌های رادیولوژی و سونوگرافی سر در می‌آوردند؟ (ص۲۰)

زن‌م آیا من؟! نمی‌دانم. سال‌هاست که نمی‌دانم. باید زن باشم. از اسم‌م برمی‌آید که زن باشم، اما از رسم‌م نه ...

پهلوهام چربی اضافه آورده‌اند. از این طرف بگو کوه بی‌بی شهربانو و سه راه افسریه، از آن سو بگو شهریار و کرج ... یادش به خیر، جوانی‌هام چه کمرباریک بودم ... بگو نارمک تا آیزنهاور ... وای ...

ناخن شصت پای چپ‌م هم روز به روز سیاه‌تر می‌شود و بزرگ‌تر ... نمی‌توانم کوتاه‌ش کنم ... همین جور بزرگ می‌شود؛ شده است مثل قبر دهان باز کرده‌ای که منتظر میّت است ... (ص۷۶)

مطالب بیشتر:

داستان یک انسان واقعی – بوریس پوله وی

همرنگ خدا / سعید عاکف

گلوله‌های داغ / رضا کشمیری

رضا کشمیری

 بی‌کتابی /محمدرضا شرفی خبوشان


معرفی کوتاه کتاب:

رمانی ایرانی و پر از کلمات و ترکیبات ناشناخته و عجیب و غریب از ضحّاک‌نامه و از راوی آنتیکه‌خَرش. انتشارات شهرستان ادب تاکنون ۴ بار این رمان جذاب و اثرگذار تاریخی را در ۲۶۰ صفحه به چاپ رسانده است. بی‌کتابی برگزیده دهمین جایزه جلال آل‌احمد شده است.


عباراتی زیبا از کتاب:

ساعت بغلی بمبئی دوتابه‌ام را از جیب نیم تنه‌ام بیرون آوردم و دادم دستش.

قطره آبی از گوشه چشمش چکید به پوست تیره و لک و پیس گونه‌اش.

بین ابروهای پرمویش چال افتاد و سگرمه‌های شتری‌اش درهم شد.

آن بدن لُخت که نوک پستانش به پشکل تازه و سیاه بُز می‌مانست...!

شکم شصتش به داخل جلد چسبیده بود.


{همه ما لایق نفرین قرطاسیم، همه ما بد کردیم به کاغذ؛ از آن مظفرالدین میرزای بی‌شعور بی‌درک خفیف‌العقول مریض که نمی‌دانست کتاب چیست و پسر کله پر گوشتش بگیر تا بیا برس به کتابدارباشی دزد و رئیس مجلس و نماینده دزد و عتیقه فروش دزد و عمله دزد و کنیز دزد و نوکر دزد و حتی من دزد!

این تقاص تک تک ماست. قرطاس آمد و نفریشن را از دهان توپ، به صورت ما تف کرد. با خودم گفتم: «بکش میرزا یعقوب! تقاص تو تازه شروع شده»}


مطالب بیشتر:

آنک آن یتیم نظر کرده / محمدرضا سرشار

آه با شین / محمدکاظم مزینانی

رضا کشمیری

 


 آوازهای روسی / سید احمد مدقق


معرفی کوتاه کتاب:

کتاب آوازهای روسی به زبان اردوی افغانی نوشته شده اما گیرا و جذاب و روان است. برگزیده بخش رمان‌ خارجی یازدهمین جایزه جلال آل احمد شد. انتشارات شهرستان ادب به تازگی اولین چاپ آن را روانه بازار کرده است.

عبارتی زیبا از کتاب:

با نوک زبان، کباب‌های باقی‌مانده بین دندان‌هایش را کاوید و با پشت دست چربی لبش را پاک کرد.

چهار انگشت از هر دستش را در جیب شلوارش برد و گردنش را به عقب خم کرد و سقف اتاق را دید. باران و نم سال‌های مختلف، گچ گوشه‌ی سقف را زرد و لکه‌وار کرده بود.


مطالعه بیشتر:

کتاب‌های توصیه شده توسط ولی امر مسلمین جهان

داستان یک انسان واقعی – بوریس پوله وی


رضا کشمیری