بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

معرفی کوتاه:

رمانی کوتاه در ۱۰۲ صفحه که جزو ده رمان برتر از دیدگاه استاد شهسواری می‌باشد. در فصل بندی‌های مناسب و جزیی نگری عالی و توصیفات بجا و زیبا. این رمان توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.

جملاتی زیبا از کتاب:

یاسمین کتاب را بست و روفرشی‌هایش را با نوک پنجه بیرون کشید. آنها را تک به تک و با زاویه‌ای پرتاب کرد که مدت زمان قابل توجهی در هوا چرخیدند و صاف مقابل ورودی آشپزخانه فرود آمدند. کف پاهایش را بر سرامیک‌های سرد و تمیز کف سالن گذاشت تا از حرارتشان کاسته شود. (ص۴۹)


مطالب بیشتر:

شطرنج با ماشین قیامت / حبیب احمدزاده

دشت شقایق ها / محمد رضا بایرامی

آوازهای روسی / سید احمد مدقق

سنگی که نیفتاد / محمدعلی رکنی

رضا کشمیری

معرفی کوتاه:

رمانی دوجلدی و بسیار جذاب و پرکشش، شخصیّت‌های متفاوت و پرتحرّک با شخصیّت پردازی فوق‌العاده دقیق و زیبا.بهترین رمان دهه هفتاد البته در  فضای قبل از انقلاب نوشته است. نشر معین به زودی چاپ دوازدهم آن را روانه بازار کتاب می‌کند.

داستان رمان «درخت انجیر معابد» درباره خانواده‌ای است که یکی از این درخت‌ها را در خانه خود دارد و آغاز قصه هم از جایی است که در تلاش برای قطع‌کردن درخت، از تنه‌اش خون جاری می‌شود. در باورهای بومی مردم، این درخت، گیاهی مقدس است.

جملاتی زیبا از کتاب:

باد چند بشکه خالی را از جا می‌کند و تو بلوار می‌غلتاندشان و صداشان مثل توپ می‌ترکد. تا برسند به چمن خروجی مجتمع، باد می‌نشیند و هوا ابری می‌شود. (ص۷۹۴)

می‌نشیند رو دوشک. ملافه چروک شده زیر پایش را با حوصله صاف می‌کند. دستش حائل تن می‌شود تا بخوابد. صدای خرمگس‌ها می آید: «بر شیطان لعنت!» باز می‌نشیند. مچ پایش ذق‌ذق می‌کند. می‌مالدش... (ص۸۲۸)

ساعت چهار بامداد است. سر و صدای لکوموتیو در تونل می‌پیچد. تاریک تاریک است. شعله کبریتی، چند لحظه ، جایی از تاریکی را پس می‌راند و دماغ، لب و چانه مرد جوانی را روشن می‌کند. (ص۸۶۷)

مطالب بیشتر:

رمان ایرانی

زمان خارجی

خانواده پایدار

خاطرات شهدا

رضا کشمیری

معرفی کوتاه:

مردگان باغ سبز» در بستری تاریخی، مبارزه بین قشون شاه و حزب توده را سر مساله آذربایجان و انتخابات پانزدهمین دوره مجلس روایت می کند. چاپ ششم این رمان توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این رمان پیش از این توسط انتشارات سوره مهر تا ۵ نوبت چاپ شده بود.

نظر استاد احمد دهقان: این کتاب بزرگترین شاهکار ادبی در این سال‌های اخیر است که شاید باید سال‌ها بگذرد تا به اهمیت و ارزش ادبی آن پی ببرند.

جملاتی زیبا از کتاب:

یعنی باید باز هم  مرده‌ها را برگرداند به سر جاهاشان، یعنی به قبرهای خیسشان که بی‌نظم و ترتیب و بی آنکه به فکر مردم باشند- از آنها زده‌اند بیرون و هیچ هم فکر نکرده‌اند که اگر شصت پای یکی رفت وردست گل و گردن آن دیگری، آن وقت تکلیف چیست و چه کسی باید جواب گو باشد؟ گیریم که سیل آمده و همه چیز را ویران کرده، اما این که دلیل نمی‌شود، آمده که آمده، خیلی‌ها می‌آیند و می‌روند. (ص ۹۲)

و مادر مثل گنجشک است به گمانم. همیشه رو دیوار یا درخت خانه سروصدا می‌کند بی آن‌‌که به چشم بیاید و فقط وقتی متوجه نبودش می‌شوی که دیگر نیست، که دیگر پریده، که دیگر رفته، که دیگر مرده.(ص ۱۴۵)

کُت کهنه‌ی میران را از تنم درآوردم و توی آن را پر کردم از کلش‌هایی که کم‌تر خیس شده بودند. چند تا سرگین درشت هم پیدا کردم؛ مثل گُل بار ... انگار کُت میران که به تن من گریه می‌کرد به تنها دردی که می‌خورد و خوب هم می‌خورد همین کار بود. گُه‌کشی! (ص ۱۷۱)

آسمان همین‌طور می‌غرید و می‌خروشید و می‌گرومبید و گردناک بود بی‌آن‌که ببارد. (ص ۲۸۵)

صدای قلبم را می‌شنیدم که در گوشم - عین صدای آسیای گازوییلی تاق‌تاق می‌کرد و انگار می‌خواست از سینه‌ام بزند بیرون. (ص ۳۶۵)

مطالب بیشتر:

شطرنج با ماشین قیامت / حبیب احمدزاده

بی‌کتابی / محمدرضا شرفی خبوشان

رضا کشمیری