معرفی کوتاه:
نمازی هفده رکعتی که از رکعت دوازدهم آن اسارت شروع میشود و مدت زمان اسارت در شعری به او الهام میشود، پیشگویی میکند پنج سال. پنج سال پر از فراز و نشیب و شکنجه و جانبازی و خون و لگد و آموزش زبان انگلیسی و عربی و کمی فرانسه و آلمانی. زمانی پربرکت برای اصلاح نفس و سیر و سلوک عرفانی و عشقبازی با معشوق حقیقی. خوشا به سعادت اسرایی مثل جناب حبیب آقا معصوم که آن روحیه را حفظ کردند و همچنان در خط مقدم انقلاب و اسلام قدم برمیدارند. این کتاب توسط دکتر علیرضا صداقت تدوین و ویرایش شده و نشر هدی آن را به چاپ چهارم رسانده است.
قطعاتی زیبا از کتاب:
تا نگاهم به کف سیمانی و نمور سلول افتاد بیاختیار زانوهایم شل شد و به سجده افتادم. دلم عجیب شکسته بود. کلی گریه کردم. مدتی بود به خاطر کارهای پرخطری که در اردوگاه ۱۳ انجام میدادم، خیلی با خدا رفیق شده بودم. راحت با او درد دل میکردم. خدا مونس همیشگی تنهاییهایم بود. (ص۴۳۳)
مستر میشل که از صلیب سرخ به اردوگاه ما آمده بود، به یکی از بچهها گفته بود: « اردوگاههای اسرای شما به جهت شرایط سختی که بعثیها ایجاد کردهاند، باید کانون مرگ و یأس و ناامیدی باشد؛ اما وقتی به چهره اسرای شما در حال قدم زدن نگاه میکنم، گویا کوههایی از امید و نشاط و سربلندی را میبینم. از طرف دیگر شما امروز به من چند دانه انگور که سهمیهتان بود، تعارف کردید، آن هم از عمق جان و این هم مهماننوازی بود که در هیچ کجای دنیا نظیر ندارد.»
کلام آخر:
اگر تمام این مجاهدتها، جانفشانیها ، سختیها و مرارتها مورد تأیید و امضای حضرت ولیعصر عج قرار نگیرد و تا آخر امضای ولایت پای پروندهمان نباشد، مثل نمازهای بیوضویی است که ارزشی ندارد و مقبول درگاه حق قرار نخواهد گرفت. (ص۵۲۱)
مطالب مشابه: