معرفی بسیار کوتاه:
داستان طلبه ای که نمیتواند در جمع سخنرانی کند، اندکی لکنت زبان دارد.
استادش میگوید: زبان نداری ، دست که داری!
مهارت ویژهای در نقاشی کمیک دارد و در نهایت از نفرات برگزیده در جشنواره بین المللی اتریش میشود.
این کتاب تا کنون دوبار توسط انتشارات جمکران چاپ شده و برگزیده جشنواره خاطره و داستان اشراق است.
عبارتی از کتاب:
هوا به اندازهای سرد شده بود که بتوانم دستهایم را اول صبحها در جیبم فرو کنم و آهسته بدوم و نسیم خنک صبحگاهی بخورد به صورت و بینیام تا ته مانده خواب را از سرم بیرون کند.
داستانهای طنز گونه:
پلیس بیچاره