بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عزاداران بَیَل» ثبت شده است

معرفی کوتاه:

 این کتاب قصه‌هایی است از زندگی مردم روستای بیل در اوج قحطی و بیماری و مرگ و میر. در یکی از قصه‌ها گاو مشدی حسن می‌میرد و مشدی حسن از شدت علاقه و دلبستگی به گاوش تبدیل به گاو می‌شود، فیلم مشهور گاو از همین قصه گرفته شده است. بعضی از قصه‌ها و شخصیّت ها نیمه کاره رها می‌شوند و آخر ماجرا معلوم نمی‌شود. این کتاب بارها و بارها توسط انتشارات‌های قطره، نگاه ، مرکز و  ... به چاپ رسیده است.

قطعاتی زیبا از کتاب:

بز سیاه اسلام از پنجره آمد بیرون و رفت کنار گاری و یونجه‌های له شده را که به چرخ‌های گاری چسبیده بود، لیس زد. همه منتظر بودند، سرها را از پنجره‌ها بیرون می‌کردند و گوش می‌دادند. (ص۲۵)

بقیه طناب‌ها را کشیدند. جنازه که بالا می‌آمد، سبکتر می‌شد. پاهای لخت و ورم کرده‌اش، تار عنکبوت‌های روی دیوار را جمع می‌کرد و چند تا شیار جا می‌گذاشت. (ص۵۷)

عباس پنجره را باز کرد و رفت تو . کاسه لعابی و کیسه را برداشت و آمد لب استخر. آستین‌هایش را زد بالا و شروع کرد به شستن خاتون آبادی. اول پاپاخ و بعد بز سیاه اسلام و آخر سر سگ‌های دیگر بیل و پسر مشدی صفر آمدند و دوش به دوش هم ایستادند به تماشای عباس و خاتون آبادی که بی‌خودی می‌لرزید و خودش را لیس می‌زد. (ص۱۶۱)

پسر مشدی صفر یک قدم دیگر جلو آمد و ایستاد. کلنگ را دو دستی برد بالا و مثل برق آورد پایین و کوبید به کمر خاتون آبادی. اول صدایی بلند شد، انگار که درختی را انداختند. بعد زوزه‌ی درمانده‌ای که ناگهان منفجر شد و تبدیل شد به نعره وحشتناک و عجیبی که همه بیلی‌ها شنیدند. (ص۱۷۱)

رضا کشمیری