معرفی کوتاه:
این کتاب ۱۶۸ صفحهای، زندگینامه و خاطرات شهید عارف علی حیدری است که به چاپ دوم رسیده است. در شصت قسمت مجزا خاطرات زیبا و اثرگذار این شهید عزیز آورده شده است.
قطعاتی زیبا از کتاب:
علی شدیدا نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت میکرد. نسبت به وضعیت جامعه، وضعیت دوستانش، نوجوانان مسجد و خیلی دغدغههای دیگر. برای این دغدغه ها فعالیت میکرد، با اینحال به خودش میگفت: علی بیخیال... علی بیخیال تمام چیزهایی شده بود که از خدا دور میکرد... کلا بیخیال دنیای مادی شده بود. (ص۴۸)
علی در آن شب زمستانی لباسش را در آورده بود و درون قبر خوابیده و غرق در مناجات با خدا بود. کل بچهها منقلب شده بودند و به پهنای صورت گریه میکردند. همه تلاش داشتند علی را که واقعا از جلد ظاهری خودش خارج شده بود، از قبر خارج کنند. (ص۵۲)
علی میگفت: اگه ما نمیتونیم به فقرا کمک کنیم، ولی میتونیم یه طوری زندگی کنیم که لااقل یه کم اونها رو درک کنیم. اگه ما نمیتونیم به اونها پول بدیم که غذای خوبی بخورند، لااقل میتونیم پرخوری نکنیم و با غذای خیلی ساده سپری کنیم. (ص۶۳)
علی حیدری عاشق امام حسین علیه السلام و روضههایش بود.... مشغول سینه زنی و شور گرفتن بودیم که حال علی دگرگون شد و بهم ریخت و روی زمین افتاد! ... علی با صدای بلند در حالی که تو این عالم نبود صدا میزد: حسین جان خوش آمدی، آقاجان خوش آمدی، ارباب خوش آمدی و ... به قول شهید علی حیدری: تنها راه سعادت؛ حسین جان، حسین جان، حسین جان.(ص۷۳)
بخشی از وصیّت نامه پرشور و عارفانه این شهید عزیز:
الله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک کردم و از دریای پرتلاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم. الله من، دوستت دارم. چه کنم؟ الله دیگر اگر مرا به جهنم بری، آتش احساس کوچکی میکند در برابر آتش سوزش و عطش و تب هجران درون من.
من خیلی کمتر عطر خریدهام زیرا هر وقت بوی عطر میخواستم از ته دل میگفتم حسین جان، آن وقت فضا پر عطر میشد.(ص۱۴۶)
مطالب بیشتر:
سه دقیقه در قیامت / گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی