معرفی کوتاه:
رمانی حول محور مدیر یک مدرسه در سال ۱۳۵۷ که اوج درگیری مردم با ساواک و در نهایت پیروزی انقلاب است. عناصر فاسد و آلوده و ضد فرهنگی که در محیط فرهنگی مدرسه هر غلطی میکنند و ادامه ماجراها. این رمان توسط نشر نیستان به چاپ رسیده است.
جملاتی از کتاب:
گفتم: « خیلی بهتره که سعی کنید بدون ترکه نظم رو ایجاد کنید. » سر تکان داد و گفت: « آقای مهران! این حرفها اینجا خریدار نداره. بچههای جنوب شهر، چموش سرکشند. اینها خیلیهاشون، هر صبح، با پس گردنی روونه مدرسه میشن. اصلا با کتک بزرگ شدند... رگ و پی تن و بدن این بچهها، از توی همون خونه با کتک قوام گرفته. » (ص۱۱)
جلوتر ایستادم. حس کردم، راه نفسم بند آمده است. لحظهای تکیه دادم به درخت چنار کنار جوی آب. دست به یقه پیرهنم بردم. قلاده خریّت را از گردنم باز کردم و انداختم توی جوی آب. فکر کردم: یحتمل حکومت آینده که حکومت حضرات دامت افاضاته خواهد بود، چنین یوغی را بر گردن نخواهند پذیرفت. پس، ای خیال! آسوده خاطر باش و راحت نفس بکش! (ص۳۲۴)