معرفی کوتاه:
چگونه مثل یک نویسنده فکر کنیم! جملهای قابل توجه در روی جلد کتاب است. و داخلش بیش از هر چیزی پایبند به این جمله. این کتاب ۷۲۱ صفحهای تا کنون پنج بار توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. اولین عبارتی که در کتاب نوشته شده ، سخت تکان دهنده است: « اگر استعداد نداشته باشید، خودتان را بکشید هم نویسنده نخواهید شد؛ اما اگر استعداد داشته باشید، فقط باید خودتان را بکشید تا نویسنده شوید. »
نکات مهم و قابل توجه از کتاب:
نویسنده ابتدا باید استعداد داشته باشد، بعد پشتکار و در انتها توان مدیریت افسردگی. افسردگی در سه مرحله به نویسنده هجوم میآورد: ابتدا زمان نوشتن و تمام کردن رمان، دوم هنگام ارائه به ناشر و رد شدنهایی پیدرپی، سوم در زمان چاپ اثر و بیتوجهی مخاطبان و منتقدان. (ص۸۴)
هر داستان جدالی است بین تغییر و باورپذیری. باورپذیرها معمولا با تغییرات کم همراه هستند و تغییرات زیاد معمولا باورناپذیرند. جذابیّت نقطهی اتصال بیشترین میزان تغییر و باورپذیری است. (ص۱۰۴)
آشنازدایی مهمترین وظیفهی ادبیات است که مهمترین جلوهی آن در زبان است. نزدیک به نوددرصد از رمانها با دو زاویهدید اول شخص و سوم شخص محدود به ذهن نوشته میشوند. (ص۱۱۹)