معرفی کوتاه:
این رمان با زبان گفتاری و عامیانه نوشته شده و توسط نجف دریابندری ترجمه شده است. مترجم قهّار و بزرگ این کتاب، به زبان عامیانه آن پایبند مانده است به خوبی !
بسیاری از منتقدان این رمان را سادهترین و در عین حال کاملترین رمان فاکنر میدانند. سادگی ظاهری آن تا حدی فریبنده است اما دقایق و ظرایف آن غالباً در نگاه اول آشکار نمیشود. نشر چشمه این رمان را به چاپ رسانده است.
جملاتی از کتاب:
من از وقتی بچه بودم فهمیدم آب که تو سطل چوب کاج بمونه خیلی خوشمزه میشه. آب نیمه خنک مزه ملایمی داره، مثل بوی بادی که وسط تابستون از لای درختهای کاج بیاد. آب باید اقلاً شش ساعتی تو سطل مونده باشه، باید با ملاقه کدویی هم بخوری، آب رو هیچ وقت نباید تو کاسه فلزی خورد. شب مزهش باز هم بهتر میشه... «ص۱۷»
میگم «جوئل، اسب تو که نمرده.» راست رو صندلی نشسته، کمی خم شده جلو، پشتش مثل چوب. لبه کلاهش خیس خورده دو جا از دوره جدا شده، آب میریزه رو صورت چوبیش، ... (ص۱۱۷)
کش طاقواز رو زمین خوابیده، سرش رو یک تکه لباسِ تاکردهست. چشمهاش رو همه، صورتش خاکستری، موهاش صاف به پیشونیش چسبیده، انگار با قلم مو نقاشی کردهاند. صورتش انگار کمی قُر شده، ... (ص۱۸۳)
مطالب بیشتر:
سه دقیقه در قیامت / گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی