سفر به گرای ۲۷۰ درجه / احمد دهقان
معرفی کوتاه:
رمانی پرکشش و جذاب از عملیات کربلای۵ در دوران دفاع مقدس که خیلی زود توانست جایزه بیست سال داستاننویسی، چهارمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس و بیست سال ادبیات پایداری را از آن خود کند.
مربوط به رزمندهای جوان که در بین امتحانات دبیرستانش خودش را به کربلای ۵ میرساند و در ماجراهایی دردناک بسیاری از دوستانش را از دست میدهد. شوخیهای رزمندگان در جبهه و وجود شخصیتهای متفاوت و پرکشش، داستان را عجیب خواندنی کرده است. این کتاب زیبا را نشر نیستان تاکنون ۲۵بار و در ۲۴۰ صفحه به چاپ رسانده است.
چند عبارت زیبا از کتاب:
جاده مثل کمربندی سیاه، کمر تپه را دور میزند و میپیچید تو اردوگاه. با اولین نگاه اردوگاه را میبلعم. (ص ۳۷)
مه شیری رنگی میان نخلها وول میخورد. مه آرام آرام نخلها را دورمیزند و جلو میآید... هوا سرد است و مه یکراست رو پوست بدن مینشیند. همه بیاختیار خودشان را تکان میدهند. (ص ۸۶)
غواصی افتاده و دستها و پاهایش را از هم باز کرده، نصف بدنش توی آب است. منوری در آسمان آن دورها روشن میشود. صورتش تو گل فرو رفته. از آب میکشمش بیرون . انگار مجسمهای است که از گل درست شده باشد. چند جای لباس غواصیاش جر خورده و خون تازه از آن میزند بیرون. (ص ۱۳۷)
راننده رو دوزانو مینشیند و چفیه را دور کمرش میبندد. به علمکشهای روز عاشورا میماند. قبضه آرپیجی را بغل میگیرد و دو سوی کانال را با چشمان ورقلمبیدهاش میکاود. (ص ۱۸۸)
صدای سوت خمپاره میآید و یک کوه خاک و کلوخ داغ میریزد رو سرمان. عین گربهای که تو آب جوش افتاده باشد، دست و پا میزنیم و با سر میرویم تو خاکریز. (ص ۲۰۵)
مطالب بیشتر:
خودت را بکشی شاید نویسنده بشوی!!