بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی اشرف درویشیان» ثبت شده است

فصل نان / علی اشرف درویشیان 

معرفی کتاب:

 مجموعه داستانی از دهه ۵۰ و نوستالژی فقر و بدبختی مردم و به تصویر کشیدن کودکان و نوجوانانی رنج‌کشیده است که آمیخته شده با درس‌هایی عمیق برای زندگی آینده. 

نشر چشمه، چاپ ششم کتاب را در سال ۱۳۹۶ در هشتاد صفحه به ادب دوستان عرضه کرده است.

جملاتی زیبا از کتاب:

داستان کوتاه دکان بابام:

خواب آلوده و خسته به راه افتادیم. آفتاب تازه به لب بام‌های بلند و به نوک چنارها تابیده بود. گنجشک‌ها سروصدا می‌کردند. از روی پشت بام‌های دور پشه‌بندها در زیر نور خورشید می‌درخشیدند و چشم را می‌زدند. (ص ۲۴)

داستان کوتاه بابای معصومه:

بعضی وقت‌ها حس می‌کنم که ذهنم گرسنه و تشنه است. آن‌وقت می‌نشینم کنار این کتاب‌ها. چه دوستان خوبی! چه بی‌آزار! کتاب‌ها پر هستند از سرنوشت‌های عجیب و غریب آدم‌ها. مبارزه مردم، ظلم و ستم ستمگران. فداکاری انسان‌های خوب ، درس‌های شرافت و انسانیّت، واقعیات زندگی... این بشر مثل فنر می‌ماند. به زمینش که می‌کوبند باز بلند می‌شود و بلندتر از همیشه گردن می‌کشد. (ص ۷۴)

سوز سردی در هوا بود و خورشید با دست و دل‌بازی آخرین تلاشش را می‌کرد تا گرمای بیشتری به جان‌ها ببخشد. ناله سوگناک یک قاری از راه دور و قارقار چند کلاغ بر چناری بی‌برگ در کنار گوری بی‌کس به گوش می‌رسید. بغض گلویم را می‌فشرد و از هیجان صورتم داغ شده بود.(ص ۷۹)

مطالعه بیشتر:

رمان سال‌های ابری / علی اشرف درویشیان

داستان یک انسان واقعی – بوریس پوله وی

رمان ایرانی


رضا کشمیری

سال‌های ابری / علی اشرف درویشیان



معرفی کوتاه کتاب:

این کتاب سختی‌ها و مبارازات قبل از انقلاب را به تصویر می‌کشد. نشر چشمه تا کنون هفت بار این کتاب حجیم را در دو جلد چاپ کرده است.

عباراتی زیبا از کتاب:

آهسته به اتاق می‌خزم، خر خر بابام تمام شده، اما دندان قروچه لطیف تاریکی را تکه تکه می‌کند.

با دندان قسمتی را که سرخ است می‌جوم. به جای دندانم روی نان خیره می‌شوم. یک سوسک دو نیمه شده از میان برشتگی پیداست. نصف سوسک در زیر دندانم می‌ترکد. تف می‌کنم.

با سایه‌ام قدم می‌زنم، مورچه‌ای از لبه‌ی سایه رد می‌شود. باد با من لجبازی می‌کند، هی پیراهنم را بالا می‌زند و شکم لختم را غلغلک می‌دهد. باد پر از غصه است.

خدا شاطری است که به همه نان یکسان می‌دهد، به یکی خمیر نمی‌دهد و به دیگری دو آتشه، همه یک جور. کله پادشاه را هم اگر با تاج و سبیل و مدال و جواهراتش دفن بکنند همان‌طور می‌شود که کله‌ی یک گدای بی‌چیز.

چه غروبی! لبه‌ی بام نارنجی مایل به زرد شده. یک ماهی ، در حوض شلاقه می‌زند و تصویر لبه‌ی بام را تکه تکه می‌کند.


مطالعه بیشتر:


رضا کشمیری


کتاب سال‌های ابری / علی اشرف درویشیان


تا چانه زیر لحاف تپیده‌ام.


بهار زیر لحاف سُریده و قلقلکم می‌دهد.


از ده پله تنگ و ترش بالا می‌روم.


اسم ظالم همیشه از بین می‌رود و اسم و یاد مظلوم تا ابد می‌ماند مثل امام حسین علیه السلام.



ادامه دارد ...

مطالب بیشتر:
رضا کشمیری