بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بنویس

جملات زیبا، توصیفات جدید ، شخصیت پردازی‌های جذاب و صحنه سازی‌ها ماهرانه از کتاب‌هایی که خوانده‌ام

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فال خون» ثبت شده است

 

معرفی کوتاه: 

داستان درباره سربازی است که به همراه یک ستوان، مامور شده‌اند تا برای دیده‌بانی به کوهی برفی بروند. سرباز رمان«فال خون» در همه مسیر صعب و برفی که به قله کوه ختم می‌شود، مرگ رزمندگان دیگر را به خاطر می‌آورد و موش‌هایی خاکستری که در هورها جنازه آنها را می‌خورده‌اند.‌ انتشارات سوره مهر تاکنون دوازده‌ بار این رمان را در ۱۰۳ صفحه به چاپ رسانده است

جملاتی زیبا از کتاب:

اولین بار بود که دستش به جنازه خیس و لزج می‌خورد. ناگهان سرمای چندش‌آوری استخوان‌هایش را لرزاند.

{ پول خردهایش را درآورد و ریخت روی جعبه، پیش روی ستوان.

- پول دشمن هم که داری!

- برای یادگاری برداشتم، با این انگشتر.

دستش را جلو آورد و انگشتر فیروزه‌اش را نشان داد.

- بچه‌ها جنازه‌ها را لخت می‌کنند. من فقط از این انگشتر خوشم آمد. پول خردهایش ریخته بود زمین؛ یک بچه دوازده سیزده ساله. ص ۳۰ }


مطالب بیشتر:

سنگی که نیفتاد / محمدعلی رکنی

رمان سال‌های ابری / علی اشرف درویشیان

عاشقانه‌های اربعین

رضا کشمیری