معرفی کوتاه:
لم یزرع به سراغ ماجرای کشتار شیعیان منطقه دجیل در عراق رفته است. شیعیانی که به خاطر سوءقصد و ترور ناکام صدام در روستایشان و نه توسط خودشان حتی، حزب بعث تمامی خانه و کاشانه و زمینهای کشاورزیشان را نابود میکند. این رمان برگزیده جایزه کتاب سال و جایزه ادبی جلال آل احمد و جایزه شهید حبیب غنی پور شده است و توسط نشر نیستان به چاپ رسیده است.
بخشهایی از کتاب:
دور شیر حلقه زده و همدیگر را هل میدهند. هر کس فقط به فکر خودش است و توجهی به دیگران ندارد. برای سعدون تصاویر گویی کند میشوند و زمان گویی کش میآید. آفتابی که صورت سربازان را گداخته و گردوخاکی که در هوا معلق است و روی و مویشان را هم پوشانده ... انگار روز قیامت است و همه از قبرها بیرون آمدهاند. (ص۱۶۰)
باران میبارد؛ درشت، پر آب، دم اسبی ، اریب و با شدت تمام و مدام و مدام! آسمان گویی می خواهد هر چه را که بالا رفته بود، به زمین برگرداند! (ص۳۲۵)
مه به زمین چسبیده است. پیچوتاب خوران همه جا را پر میکند و جلو میآید. خانهها، نخلها، زمینهای سوخته و آدمها، غرق میشوند و محو. تیرگی همهشان را بلعیده است. معلوم نیست هستند یا نه؛ وجود دارند یا خیالی هستند در خیالی؟ سایهوارههایی مانده است ازشان؛ فقط! (ص۳۴۳)
مطالب بیشتر: